این خط سیر و گذرگاه نسل جوان و روشنفکر است،باید آن را کشف کرد و بر سر راهشان قرار گرفت و رسالت پیامبر(ص) را و مکتب پیروی از علی را و پیام قرآن را به آنان ابلاغ کرد تا بشنوند،تا با آرمان ها و مسئولیت ها و هدفهائی که برای انسان در سر دارند،بسنجند و با مکتب های اعتقادی(نه فلسفی و علمی)و نهضت های اجتماعی که بدان جذب شده اند مقایسه کنند و آنگاه امیدوار بود که بپذیرند.روشنفکران از آن راه در حرکت اند و بدان سو می اندیشند و نیازهاشان،نیاز به رستگاری مردم و آگاهی و عدالت و عزت انسانهای قربانی قدرتهای فرعونی و قارونی و بلعمی جهان است.و شما برای حرف زدن با آنها،رفته اید به سراغ فلاسفه و دانشمندان و مخترعین همین ها که غالبا نقش سحرهء فرعون را بازی می کنند و تکنولوژی شگفت اهرام زمان را اختراع کرده اند و زور می زنید که آیات وحی و سنت رسول و راه علی را با آنها بسنجید و از زبان آنها OK ای برای رسالت ابراهیم و وراثت آدم تا حسین و حسین تا آخرالزمان بگیرید؟
حرکت روشنفکران از آن سو است و حرکت زمان نیز این است و طرح اسلام در این زمان و متناسب با مقتضیات زمان،یعنی این!زمان جدید را با زندگی جدید،یکی نگیرید!تحول فقه،بر حسب نیاز های امروز،این نیست که سرقفلی و بانک و بیمه و...را در رساله ها طرح کنیم و برایش توجیه شرعی بیابیم،نیاز اقتصادی جدید،طرح کردن فقهی است که با یک زیربنای اقتصادی مبتنی بر عدالت سازگار باشد و از نظام تولید،توزیع و مصرف تازه ای سخن بگوید.
با این حال،متأسفانه بسیاری از پایگاههای دینی ما این واقعیت بسیار ظریف و حیاتی را تشخیص نداده،در تلاش برای آشتی دادن ما مسلمانان با جهان متجدد،همواره می کوشند تا از طریق آنگونه تطبیق دادنهای اعتقادات دینی ما با اختراعات و اکتشافات غربی،ما را با دشمنان جهانی روشنفکران دنیا آشتی بخشند!حال آنکه ما به این تطبیق دادنها از یکسو و به این آشتی کردنها با دشمنان جهانی خود،نیازی نداریم که سهل است،سخت از این تشبه و تطبیق نفرت داریم!که به گفتهء فرانتز فانون - خطاب به دنیای سوم - ما نمی خواهیم از دنیای اسلام،یک اروپای دیگر بسازیم،تجربهء آمریکا،هفت جدّ بشریت را بس است! ما می خواهیم با اسلام،یک انسان نو خلق کنیم،یک نژاد نو،و بکوشیم تا اسلام،از ما انسانی بسازد که بر روی پای خویش بایستد و ما ترجیح می دهیم که از این قرآن،شما یک فرمول شیمیائی یا فیزیکی کشف نکنید،آپولو که هیچ،حتی یک ترانزیستور هم در نیارید،حتی از نقطهء زیر "ب" در بسم الله قرآن،هفتصد و هفتاد و هفت هزار اسرار پیچیده استخراج نفرمائید،قرآن را وقف بر ارواح زندگان کنید و وقف زندگی مردم کنید و آن را به همان سادگی که جُندب ابن جنادهء غفاری،بدوی بی سواد می فهمید و او را ابوذر می ساخت،به ما مردم قرن بیستم و روشنفکران آگاه و تحصیلکردهء این نسل بیاموزید!
ادامه دارد...